پانیذپانیذ، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

نی نی نازنازی

دومین ماه رمضون پانیذ

عزیزم عسلم دخترم... دومین ماه رمضونت مبارک....امسال دیگه پا به پای ما سر سفره افطار میشینی....راستی حلیم خیلی دوست داری.......هم با من نماز میخونی  هم با بابایی...قبول باشه نازم... این روز ها انقدر شیزین زبون شدی گه نگو....خدا رو هر روز شکر میکنم که تو رو به من داد... و این هم اولین اسب سواری دخترم تو پیست اسب سواری چیتگر....فکر میکردیم میترسی اما خیلی خوشت اومد و میخواستی بازم سوار شی...منم خیلی اسب دوست دارم و وقتی بچه بودم ارزو داشتم تو خونمون اسب داشتیم... دوست دارم یه دنیا   ...
23 تير 1393

20 ماهگی دخترم

                     20 ماهگیت مبارک عزیزم دخترم یه ماه دیگه گذشت از روزی که اولین بار وجودت رو حس کردم....دخترم داری به 2 سالگی نزدیک میشی... اینروز ها انقدر شیرین زبون شدی که بعضی موقع ها یه جمله هایی میگی که تعجب میکنم از کجا یاد گرفتی... جمله های جدیدت..... 1.پانیذ جیش کرد 2...اتاق پانیذ 3..مامان دوست داری یعنی مامان دوست دارم 4..بابا اومد 5...شهریار بچه عمو 6..صدای نینی 7..بابا لالا کرد...    و خیلی چیز های دیگه که با طرز خاصی میگی که منو بابا میخوا...
13 تير 1393

سفرنامه پانیذ خرداد 93

اینبارسفر ما به شمال یه کم طولانی شد البته به شما عسلم خیلی خوش گذشت....همش پارک ...خونه دوست و فامیل...خلاصه گرفتن شیر از شما که واسم نشدنی بود ...امکان پذیر شد وشما جز چند روز اول زیاداذیت نکردی... میریم سراغ ادامه سفر به زبان تصویر.... تو راه رفتن به ساری-فیروز کوه رفته بودیم جنگل با خانواده بابایی انقدر شیطونی کردی که دو ساعت خوابیدی رفته بودیم پیش بابا بزرگ....خدا بیامرزه وبلاگ هنگ کرده نمیشه بقیه عکس هات. بزارم.... جیگرم رفتی پارک           حالا اومدم بقیه عکس هاتو  بزارم نینی خاله هرمس که تازه به دنیا اومده ما رفته بودیم دیدنش دینا وپانی...
7 تير 1393
1